شبح عشق |
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که به تو می ا ندیشم به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور به همان سایه همان وهم همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم میگیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم به تکلم به دل آرایی تو به خموشی به تماشا به شکیبایی تو به نفس های تو درسایه سنگین سکوت به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت شبحی چند شب است آفت جانم شده است اول نام کسی ورد زبانم شده است یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش میشود یک شبه پی برد به دلدادگیش ای بیرنگ تر از آینه یک لحظه بایست راستی این شبح هر شبه ؛ تصویر تو نیست اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست پس چرا رنگ تو و آینه انقدر یکیست حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش آری آن سایه که شب آفت جانم شده آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود آن الفبای دبستانی دلخواه تویی عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی نظرات شما عزیزان: tarannom
![]() ساعت20:05---30 فروردين 1390
manam
hihi |